وای خواهر پررو میگی تموم میشه میره
اوایل مهر خواهرشوهرمو بعلت سیگار کشیدن تو مدرسه اخراج کردن باابرو ریزی اینا هم اوردن یه مدرسه به ظاهر مدرسه ثبت نام کردن خانم رشتش ریاضیه اما اکثر درسا افتاده
جلو من میگه از دخترم چنان تعریف میکنن تو مدرسه همه بهم میگن حق حلالت از این مادر گل این دختر بوجود میاد
یا مثلا میگه این مدرسه حالا حالا کسی و ثبت نام نمیکنه هاا
انگار یادش رفته روز اخراج رفتم با مدیر مدرسه که دوست مامانم بود صحبت کردم
زنیکه بی شرف
اونقد دوتایی برید تا عادت کنن
منم یه مشهد رفتم مادرشوهرم داشت میترکید که چرا نبردیمش،منم گفتم راه دوره،خودت میگی کمر و پام درد میکنه نمی تونم تو ماشین بشینم،گفت نه الان خوبه خوب شدم!و صد تا حرف دیگه زد
دیدم پرو بازی در میاره انگار وظیفمه، من اولش با ادب دلیل نگفتنمو گفتم. بعد اون دوباره رفتم مشهد یبار رفتم اصفهان یبار قشم و بندرعباس یبار شمال دوسه بار قم بهشم نگفتم!!!
مادر شوهر من دوتا مکه دوتا کربلا دوتا سوریه کیش هرسال دوبار مشهد با دختراش وخواهراش میرفت برادر شوهرمعلولم رو هم میذاشت پیش من .بعد ۱۲سالیدونه قم رفتم یه خونی به پا کرد خودشو زد به مریضی که من فشارم رفته بالا .دخترای فتنشو انداخت به جونم که تو داداشمونو از ما جدا کردی در صورتیکه تا حالا یدونه تعارف نزده بودن که شماهم بیایین
من متاسفانه تحمل ندارم ،هر کی بیجا حرف بزنه میشورم پهنش میکنم.با هیچ احدی کاری ندارم ولی یکی بخواد خاله زنک بازی در بیاره پدرشو در میارم!حس میکنم کارم اشتباهه و از بی سیاستی
ولی شوهرمم خوب میشناسه منو،میدونه اگه جواب کسی رو هم میدم حقشه اون حرفو بشنوه،پدرش باشه یا مادر و خواهراش فرقی نداره.این اخلاقم باعث شده حرف اضافی نزنن،از طرفی از هم دور شدیم
