بچه ها میدونم زیادی هعی میاما ولی واقعا نمیدونم چیکار کنم دارم دیوونه میشم یه دقه ننشستم هعی راه رفتم یه نیم ساعت پیش شوهرم اومد خونه گفتم سلام خوبی نگرانت شدم کجا بودی؟گفت هیچ جا رفت اتاق خواب یکم کمدو بهم ریخت کنارش وایساده بودم گفتم چی میخوای گفت پیرهن سفیدم کو اتوعه؟گفتم میخوای چیکار؟گفت میخوام با بچه ها بریم شمال یهو جا خوردم گفتم رو میز اتوعه گفت اه بعدش یه لباس دیگه برداشت و کیف مدارکشو برداشت از خونه رفت اصلا با کدوم دوستاش؟؟اون هیچ وقت جایی نمیرفت دوست این شکلی نداشت چیکار کنم دارم دیوونه میشم من یه بعد ازظهر رفتم بیرون تازه بهش گفتم بیاد خودش نیومد اونم میدونست کجا با کی حالا شمال یه هفتهههه اییییی؟؟؟؟
تجربم به دخترایی میگم که هنوز ازدواج نکردن تصمیم خیلی سختیه حرف یه عمر زندگیه نگین به پدرومادر شما نمیفهمید،نگین خودمون بهتر میدونیم؛نگین ماعاشق هم هستیم،سرشون داد نزنین ،قهر نکنین بدونید اونا پدرومادرن بهتر میدونن اگه راضی نیستن بااون شخص ازدواج نکنید چون دوران عاشقی کوتاه بعدا میفهمید که اون شما بودین که نمیفهمیدید اون وقت دیگه دیره کاش زندگی دنده عقب داشت🥺😭😭😭
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!