خیلی بهم قول موندن داده بود بهم گفته بود اگه بابات بگه نه هزار بار میام خواستگاریت تا پدر مادرت قبول کنن اومد خواستگاری خانواده اش زیاد راضی نبودن تو خواستگاریم اصلا پدر مادرش حرف نزدن فقط خودش حرف زد بعد مادرش سریع در اومده درباره مهریه حرف میزنه هنوز جلسه اول خواستگاری صد تا داستان درباره مهریه گفت که مهریه بده دخترا الان مهریه هاشونو میزارن اجرا شیرینی زندگی رو از بین میبره کل داستان سر هم کرد هی تو گوش خانواده ام میخوند خلاصه پدر مادرم گفتن نه خانواده اش حمایتش نمی کنن راضی نیستن فردا تو زندگی اذیت میشی چون مجبور بودم برم تو غربت زندگی کنم برا دو شهر مختلف بودیم پدرم گفت نه ولی اصلا محکم نبود اگه اونا یکم بیشتر نرم تر برخورد میکردن قبول میکردن خانواده ام مثلا اونا چند تا خونه داشتن ولی گفته بودن پسرمون به ما ربطی نداره بره اجاره بشینه اگه هم میخواد بیاد تو یکی از خونه های ما بشینه باید خرج ما رو هم بده در حالی که نه تا خونه داشتن چون تو کار ساختمون سازی بودن خیلی هم پولدار بودن خلاصه همه چی بهم خورد و کلی حسرت موند رو دل من
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اصلیترین نقش یک زن از نظر اسلام همین نقش خانهداری است منتها مهم این است که خانهداری به معنای خانهنشینی نیست. بعضی اینها را با هم اشتباه میکنند؛ وقتی میگوییم خانهداری، خیال میکنند میگوییم داخل خانه بنشینید، هیچ کار نکنید، هیچ وظیفهای انجام ندهید، تدریس نکنید، مجاهدت نکنید، کار اجتماعی نکنید، فعّالیّتهای سیاسی نکنید؛ معنای خانهداری این نیست. خانهداری یعنی خانه را داشته باشید؛ در کنار داشتن خانه، هر کار دیگری که از عهدهی شما برمیآید و میل به آن و شوق به آن را دارید میتوانید انجام بدهید؛ منتها همه در ذیل خانهداری است. دیدار رهبر انقلاب با اقشار مختلف بانوان. 14دی1401
خونوادت کاملا حق دارن به حرفشون گوش کن چون بعدا خیلی بیشتر ناراحت میشی تزدواج شهر دیگه خیلی بده کاش زندگی دکمه برگشت داشت هیچوقت با شهر دیگه ازدواج نمیکردم
خونوادت کاملا حق دارن به حرفشون گوش کن چون بعدا خیلی بیشتر ناراحت میشی تزدواج شهر دیگه خیلی بده کاش ...
اره خیلی میترسیدن ولی کلی ضربه خوردم بخدا این هفت ماه که از جداییم گذشته اعتماد به نفسم اومده صفر صفر از جز جز صورت خودم بدم میاد احساس زشتی و کمبود دارم
اره خیلی میترسیدن ولی کلی ضربه خوردم بخدا این هفت ماه که از جداییم گذشته اعتماد به نفسم اومده صفر صف ...
نباید اعتماد به نفستو به کسی وابسته کنی تو باید خودتو دوست داشته باشی آدما میان و میرن بعدشم کسی که واقعا بخوادت خونوادشو مجبور میکنه تو جمع احترام بزارن به خاطر پسرشون اینا واقعا به دردت نمیخوردن خداروشکر کن