ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را":) تیکر تولدمه:))
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را":) تیکر تولدمه:))
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را":) تیکر تولدمه:))
یه زمان خیلی از رنگ عوض کردن آدما غصه میخوردم ولی امروز فقط بهشون میخندم. دیدم که پول فایده نداشت، شهرت کافی نبود، دیدم موفقیتهای پرسر و صدا هم عمری داره و فقط شخصیتته که میمونه برات. میخندم به تصورات خودم، که هربار از نگاه من چقدر اون آدمها بزرگ به نظر میرسیدن و تهش مثل یک حباب به اشاره ای از روزگار، تموم!
ناگهان در کوچه دیدم بی وفای خویش را باز گم کردم ز شادی دست و پای خویش را گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم دیدمش وز یاد بردم گفته های خویش را":) تیکر تولدمه:))