دختر عمو ناتنیم
زنگ زده
میگه یه نفر عکستو تو گوشیم دیده خیلی پیگیره گفته بهت بگم ببینم قصد ازدواج داری که بعدش دیگه بیان جلو
منم ۱۷ سالمه تا الان ۵ و ۶ تا خواستگار داشتم
رشته تجربی هستم دارم درس میخونم
اولشم گفتم نه
میگه وضعشون خیلی خوبه خونش شیرازع از نظر فرهنگی مثل خودمونن
گفت فکراتو بکن تا بقیشم بهت بگم
مامانم میگه همش داری رد میکنی یه زمانی پشیمون میشی
میگه شاید دیگه همچین موقعیتایی گیرت نیاد
نمیدونم تو دو راهی موندم درسمم برام خیلی مهمه
سنت کم بیخیال شوهر فرار نمیکنه اشتباه نکن
عاشق مامانتم
مامان من توصیش به من ۲۸ ساله اینه که : مادر حالا ازدواجم نکردی نکردی هستی حالا🤣
راستی من بهش گفتم به مامانم اینا بگم تا شب خبرت میدم
الان خودم باید زنگ بزنم یا خودش زنگ بزنه
17 سالگی، همش داری رد میکنی!؟
اصلا و اصلا به مادرت گوش نده.
واقعه زوده
شما جز دوتا بچه مدرسه و معلم چیزی ندیدی و هیچ تجربه ای نداری.
اول درس و تموم کن و برو تو جامعه بعد.
ول کن بابا بچسب ب درس
اگر میخوای واقعا خانوم دکتر بشی فعلا قید ازدواج و عشقو عاشقی رو بزن
من اشتباه کردم وقتی تو اوج درس خوندن بودم منم رشتم تجربی بود درسم عالی بود مدرسه تیزهوشان بودم
گند زدم ب همه چی با ازدواجم
الانم با ۲۰ سال سن دارم بچه داری میکنم کلی ام بدبختی داشتم تو زندگیم
درستو بخون
خداروشکر از تو یک سال کوچیکترم خواستگار ندارم که همچین حرف احمقانه ای مامانم بهم بزنه یا خودم همچین فکری کنم
ببین همین الان خیلی جدی و مصمم بگو نههههههههههه بخدا خواهرانه میگم بهت منم اگ روز اول مخالفت میکردم الان این حالو روزم نبود
بخدا اگه بیاد تو زندگیت هزارتا قولم یده بگه میزارم درس بخونی بازم نمیتونی بخونی
سنت هم کمه من اشتباه کردم تو سن کم ازدواج کردم
