سلام بچه ها من با یک پسری بودم خیلی عشق آتشین داشتیم بعد ازم خسته شد رفت
دوباره برگشت ترسیدم قبولش کنم گفتم بزار امتحان کنم چقدر میمونه برام یکم صبر کرد. بعد منم گفتم نمیخوامت ریکشنش خیلی بد بود پدرومادرمو فش داد کلی به بابام بی احترامی کرد منم دم نزدم دلم شکست سپردم خدا انشالله که جوابشو بده اما هنوز دوسش دارم اونروز فهمیدم رفت با یکی دیگه و کلی براش استوری عاشقانه میذاره مثل رابطه خودمون حقیقتا له شدن خودمو زیر فشار حس کردم
از اونروز بیتابم آنقدر از خودم بدم میاد حد نداره همش میگم من بی لیاقتم من زشتم چاقم...
درصورتی که همیشه میگفت تو زیبای منی هیچوقت ولت نمیکنم
اکثرا میگن خوشگلی و قدبلندی اما باور کنید چنان اعتماد به نفسم اومد پایین که با خاک یکسان شدم همش میرم جلو آینه گریه میکنم میگم من زشت بودم چاق بودم رفت....
خیلی بیتابم خیلی دوست دارم برگرده .
چیکار کنم آروم شم شب و روز اشک ریختن کارم
چرا من هر کار میکنم سریع تاوان میدم بقیه خوش و خرم تر میشن واقعا خستم