۴ ساله زندگیم زهرمار شده بخدا خیلی دوسش دارم یه مدت کلا بیخیالش شده بودم ولی الان هم دارم رو خودمکار میکنم هم دارم لاغر میکنم ب زندگیممیرسم میپزممیشورم جمع میکنم بچم مرتبه همیشه لباسای شوهرم مرتبه اتو شده.. ولی همیشه یکاری میکنه میرینع ب اون روز از خواب بیدار میشه داد میزنه راه میره داد میزنه کارمیکنه فوش میده تحقیر میکنه یه حرفی میزنی میگ مثل بابای تو ک نیسم شما ندارین بدبختین گدا هستین من آدمت کردم..سیگارمیکشه میگ بابای خودتم میکشه حتی خیانت کرد گفت بابای خودتم میکنه...ولی من دلم برای بچم میسوزه چرا باید زیر دست همچین گسی بزرگ بشه؟میخوام شروع کنم از اول..میخوام بسازم برای بار آخر.. چیکارکنم؟چجوری صبرمو بالا ببرم جوابشو ندم؟ چیکار کنم خوب بنظر بیام؟همه اون حرفارو موقع دعوا میزنه من اصلا جواب نمیدم بعد ک اروممیشه میاد پیشم میخوابه میگ عصبیممیکنی درصورتی ک من هیچی بهش نمیگم
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
تازه ملتفت شدم که:هرچه دلم خواست نه آن می شود.. هرچه خدا خواست همان میشود 🤗 🤗 من حسابم ز همه مردم این شهر جداست... من امیدم به خدا بعد خدا هم به خداست...... خدایا خودت که جریان ومیدونی... الهی آمین 🤲🤲🤲
بگو اعمال بابام به خودش مربوطه براتوهم به خودت چیکار به بابام داری عجببب زیون نفهم شدن این مردای الانی برو به بابات بگو امان از دست این پدرها آتو میدن دست دامادهای