دیشب رفتیم بیرون شوهرم بددله
رفتیم پمپ بنزین بنزین بزنه من همیشه ماسک میزن مطبق معمول تا کسی منو نگاه نکنه جلب توجه نشه
خودمو با گوشی سرگرم کردم که نگام به کسی نیفته
بعد اینکه کارش تموم شد دیدم باحرص نشست توماشین
فهمیدم باز چیزی شده فکر کرده جایی نگاه کردم که کسی داره منو نگاه میکنه
من دو تا بچه دارم نمیتونم جدا بشم
دکتر نمیره میگ اشکال از خودته من موردی ندارم
دارم داغون میشم