من باهاش کنار اومدم از سه سالگی داشتم باهاش مدرسه نمونه دولتی رفتم دانشگاه سراسری رشته مهندسی خوندم سرکار رفتم دو تا بچه دارم سر کار میرم ... باید بپذیری وقتی پذیرفتی مسالمت امیز کنارش زندگی می کنی البته این پذیرش سخته دوران دانشگاه به شدت افسرده شدم سر این مسئله ولی بالاخره به صلح زسیدم
من و داداشم هم اینو داشتیم
تخم مرغ و شیر باعث میشد همه بدنمون کهیر بزنه
کف دستم بیشتر موقع ها پر از کهیر کوچک بود که به شدت می خارید
اما هزاران مرتبه شکر خوب شدیم از لطف خدا نا امید نباش ان شاالله این روزها هم. می گذره
من میسوفونیا و پانیک داشتم و بطور کامل درمان شدم
افسردگی،سفیدی مو از پونزده سالگی،موهای زاید صورتم که واقعا خستم کرده میگن بالیزرم رفع نمیشه چون هورمونیه،تیک چشمام البته طوری نیست دست خودم نباشه ها ولی باید چشامو گشاد کنم وقتی کسی حواسش نیست،اینکه باید مثلا دستمو یا پامو تو یه نقشی خطی مثلا گوشه موکت حتما بزارم یادستمو بزنم به دریخچال وگرنه اتفاق بدی میفته ،چک کردن قفل در ،خواندن تابلو های کنار جاده،وااااای من چطوری زندگی میکنم واقعا یه بیمارم تا حالا بهش فکرنکرده بودم
بچه ها برا سردی مغز بهتره از دود کردن اسپند و کندر استفاده کنید روزانه واقعا عالیه
مشکل معده ام که همین الان درد میکنه بخاطر یه ذره هندونه که خوردم.ودیابت فشارخونم که همیشه باهام میمونن و باید دارو مصرف کنم براشون
