خیلی ناراحت و غمگینم از دست مادرم پدرم. مادر بزرگم پدر بزرگم
همشون با احساسات من بازی کردند
هروقت از سر بی کسی و. دلتنگی رفتم پیششون هیچی. هایدن نشد همیشه تمیزی خونشون مهم تر از من و بچم بود
همیشه. خودشون. و اعصابشون مهم تر از من بود
هربار رفتم. مادرم با پدرم جنگید گفتم گفتم عبرنداره پیش میاد (ادامه. پست بعدی. لایک کنید بدونم میخونید)