سلام دلبرا
بیاین از چیزای عجیبی ک بچه هاتون براتون گفتن بگید
بگین
مثلاً پسرم خیره میشه به یک جا بعد
میگه
بیا مامان به دوستامم غذا بده گشنه شونه...ببین چه دختر پسرهایی نو...
درحالی که چیزی نیست
خوب چرا ترسوها نباید بیان
من کرم اینو دارم بیام تو این تاپیکا مطالب را بخونم بعدم از ترس 💩 به خودم
من بچه بودم
از داخل تابلوی داخل حالمون ی فرشته کوچولو اومد بیرون شبیه بچه بود ولی بال داشت
نگا بالا سرم کردم ی سر بریده کچل بالای سرم بود
هنوز یادم نرفته
دخترکم یه بار گفت خواب دیدم یه چیزسفید که چشماش قرمز بود اززیر زمین اومد بیرون ودنبالم میکرد ...متاسفا نه خوابهای ترسناک زیاد مبینه
من دختر خالم همیشه خیلی گریه میکرد و میترسید هنوز هم نمیتونست صحبت کنه انگاری چیزی می اومد جلو چشماشو اون می ترسید و موهاشو می کشید بعد بردن پیش دکتر فایده نداشت بعد یه دعانویس پیدا کردن بردن پیش اون گفت که کسی که خونه رو ازش خریدین زنش راضی نبوده حالا که مرده روحش این بچه رو اذیت میکنه جالب اینه که واقعاً زمانی که بابا بزرگ خونه رو گرفتند زن صاحبخونه راضی نبوده و بعدش هم تو تصادف میمیره
یا داخل خواب و بیداریم همیشه یه اقایی و میدیم که ی گل رز دستشه و از پنجرمون میکشه بالا
بایدن هم یه دوست خیالی داره دیدید؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
18 ثانیه پیش
26 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز