آقا من اون روز رفته بودم بیرون سر یه خیابون یه پسره اومد بپیچه تو خیابون یهو پشیمون شد اومد برگرده منم داشتم از خیابون رد میشدم نزدیک بود بزنه بهم یهو محکم ترمز کرد منم ترسیدم ولی چیزی نگفتم رد شدم رفتم اومد بغلم گفت خانوم ببخشید برسونمتون گفتم نه اشکالی نداره مرسی بعد ...
خلاصه همینطوری دنبالم می اومد منم کلا خوشم نمیاد از اینکارا متاهل هم هستم خلاصه اصلا محل ندادم و راه خودمو میرفتم این ده دقیقه دنبالم اومد من رفتم نشستم تو تاکسی چون اون اطراف همه منو میشناختن بیشتر استرس گرفتم
همش جا نمیشد
بعد دیگه اومد ماشینشو پارک کرد جلوی تاکسی شمارشو پشت شیشه نوشت و اسمشم نوشت بهم اشاره کرد که بزنگ خودش هم رفت تو مغازه روبرویی
منم کلی تو دلم بهش خندیدم آخه فکر میکردم دوره ی این کارای یواشکی تموم شده 🤣
😐😂منم از این موردا داشتم اینا عقل ندارن راحتن
بعد چی شد ؟ 🤣
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
