خواب دیدم یه جای هستیم بعد انگار داشتن نذری پخش می کردن بهمون اول حلوا دادن یه ظرف حلوا به من دادن خواهرم همراهم بود ولی نمی دونم به خواهرم هم دادن یا نه بعد هم غذا می دادن یه ظرف غذا به خواهرم دادن ولی انگار برنج خالی بود بعد تو خونه بودم پدرم و برادر اینا هم بودن که مادر گفت خواستگار داری پدرم اینا می گفتن حداقل بزار بیاد ببین ببینیم چجوری یه به مادرم گفتم باشه بیاد حالا چند سالشه گفت ۲۴ معلمه گفتم اینکه جای بچه ی منه و کوچیکه انگار یه جای دیگه می خواستم برام مسافرت دختر عموم اینا هم بودن منتظر بود تو فرودگاه بود فکر کنم احساس می کنم بارون بود
کسی تعبیر بلد