اقا امروز ای شوتی با بار دیدم پلیس افتاد بود دنبالش ماشینش هم پژو پارس بود ما هم هر شب نیایم تو کوچه ارتفاع هم داشت بعد تو خیبابونمون با توفنگ کلاش بهش شلیک کردن تقریبا 2تا تیر زده یکیش خورد تو پلاکش یکیش هم خورد تو لایستیکش بعد خیلی هم سرعت داشت باهمون سرعت که فک کنم 70تا اینا بود خورد به جدول ماشین یارو چپ کردنش بعد یار خودش سورتش زخمی شد بعد از سرش خون اومد بعد هم بردنش البته فک کنم ای رفیق داشت اون یکی در رفت
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
پیج واژینیسموس دات آی آر(v a g i ni smus . irr) برای همه ی خانومها مفید و داشتنش ضروریه حتما مطالبشو دنبال کنید👌🏻چشم ها راشاید بتوان نابود کرد اما اندیشه را هرگز... از اونجایی که یادمه، همه فقط خواستن برن بهشت،هیشکی نخواسته بسازه بهشت🌚تو بگو بهشت چی شدش؟ اینجا هرکی مرد که رفتش زیر خاک..!!!!
آقا هستم آقا هستم آقا هستم آقا هستم،،، کیبوردو نگاه کن حرف ت و د پیش همن در اصل عمو__هستم خواستم بنویسم اشتباه شد ... Just For Fun من مُردم ، این روزا یه جورایی تو اون دنیام ...
بعد راننده مياد پائین و با یه حالت فوق سی...شروع به تبديل شدن به خون آشام میشه
روزی داریوش بزرگ دستور داد تا همه یونانیان حاضر در کاخ را به حضور او بیاورند...سپس از آنان پرسید به چه بهایی حاضرند جسد پدر خود را پس از مرگ بخورند؟ یونانیان پاسخ دادند که به هیچ قیمتی حاضر به انجام چنین کاری نیستند. داریوش سپس دستور داد هندیان موسوم به گالاتی که والدین خود را پس از مرگ میخوردند به پیشگاه بیاورند!سپس در برابر یونانیان از ایشان پرسید به چه قیمتی حاضرند جسد پدر مرده خود را روی تلی از هیزم گذاشته و بسوزانند. هندیان فریاد بلندی کشیدند و از شاه خواهش کردند که چنین سخنان کفرآمیزی را نگوید...حس میکنم که داریوش حجت را بر صاحبان هر عقیدهای تمام کرد. این داستان نشان میدهد که عقاید هرکس فقط از نظر خودش بیعیب است و اگر کسی گمان کند عقیده دیگران نادرست است حق ندارد عقیده خودش را به زور به آنها تحمیل کند.به نقل از تاریخ هرودوت؛ کتاب دوم؛ صفحه ۳۷