2777
2789
عنوان

زمانی نه چندان دور

81 بازدید | 18 پست

زمانی نه چندان دور شاید سه یا چهار سال پیش ،شبهایی مثل امشب که شوهرم باهام قهر میکرد و پشتش میکرد بهم و  میخوابید  تا دم صبح خوابم نمی‌رفت و گریه میکردم و همش میگفتم خدایا چرا من،چرا باید اینقدر عذاب بکشم و حالم از زن و زن بودن بهم میخورد ، تازه تا چند روز هم حال و هوای سنگین قهر هم روی دلم سنگینی می‌کرد و آرزو میکردم کاش الان بیا و باهام آشتی کنه...

ولی امشب  و این سالها اصلا از حال و هوای اون روزا خبری نیست  تازه یادم رفته بود که با ناراحتی و غم هم خوابیده.و جالب تر اینکه فردا بهش صبحانه هم میدم و هر هم اومد بهش میگم دیشب چت شده بود دیوونه شده بودی میخواستی منو بخوری😀.

دیگه از زن بودنم هم ناراحت نیست.و فکر میکنم زن بودن خیلی قشنگتره.چقدر ذهنم و فکرم آرومتره..


بخواب مرد نامهربونم.مدیونتم بخاطر بداخلاقیات که اگه نبود من همون آدم رنجور و حساس سالهای قبل بودم....

بخند خود مهربانم.دنیا با خنده هات قشنگتره...

مردهای عصبی و بداخلاقی مثل مرد من بودن زنایی مثل من کنارشون زندگی رو براشون آسونتر می‌کنه.



چقد آرومتر شدم 😊

ﺗﻭ #ﺳﺭﻧﻭﺷﺕ ﻣﺍ ﺍﺻﻟﺍ ﭼﻳﺯﻯ ﺑﻩ ﺍﺳﻣ #ﺧﺷﺑﺧﺗﻯ ﻧﺑﻭﺩ ://🍂                 توی آینه انعکاس #دختری رو می‌بینمکه لبخندش درد میکنه:)))       قَ‍‌ل‍‌ب ن‍‌ی‍‌س‍‌ت ک‍‌ه ق‍‌َب‍‌رِس‍‌ت‍‌ونِ آرِزوه‍‌اس‍‌ت.     #غرور ب‍‌هت ق‍‌درت م‍‌‍‌ی‍‌دہ ول‍‌ی ش‍‌اد ب‍‌ودن‍‌و ازت #م‍‌‍‌ی‍‌گ‍‌ی‍‌رہ!(: 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792