2777
2789
عنوان

ندگی یه پسر adhd قسمت سه

103 بازدید | 1 پست

خلاصه از وقتی فائزه رو دیده بودم  تمام تنظیماتم بهم ریخته 

خونمون تو پایین شهر تو یک کوچه ی قدیمی طور بود  که طول کوچه  زیاد بود  ولی همسایه های با صفا و نسبتا خوبی داشت

بخاطر دیدن فائزه  روزانه یکی دوساعت تو کوچمون دوچرخه سواری میکردم  تا اینکه این بیاد و من ببینمش  و  تمام   

خیلی خیلی مغرور بودم  شایدم نبودم   ولی توداری رو خوب بلد بودم  و این باعث شد که من تو این مدت خیلی زیاد  کوچکترین نخی  به فائزه  ندم

روزها میرفتو میومد  و من  همون روال همیشگیمو میگذروندم

دیگه رسیده بودم به سن دوم دبیرستان   و هنوز هم همونطوری بودم

با خانوادم راحت نبودم مامانم خیلی به احساسات  من بها نمیداد

اصلا بلد نبود با پسرش چجوری برخورد کنه 

کلا همه بچه هاشو خیلی بلد نبود 

سلام منم adhdهستم

 🤍اگر مشاور کنکور تجربی با وجدان و با هزینه ی دلخواه میخواید بهم درخواست بدین یه خانومی نذر کرده خدا جانم چقدر شرمنده ام که ما تو رو فقط بخاطر خواسته هامون میخوایم و وقتی به خواستمون رسیدیم فراموشت میکنیم /علاقه مند به گویندگی .دانشجوی حقوق
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792