دور از جونت عزیزم.
من آروم نشدم فقط سرد شدم ازشون. حدود ۵ماه کلا باهاشون حرف نزدم ولی چه فایده ... اون موقع که باید به منم کمک مالی میکردن که خونه بخرم و... فقط به پسرشون کردن الان داداشم همه چیز داره هر چندماه مسافرت و ... من تنها یه گوشه خونه حتی روحیه ندارم برم بیرون. اگر خدایی هست ازشون نگذره داداش من شغل عالی درامد عالی همه چیز داشت همسرشم همینطور ولی من حتی کار هم ندارم یعنی اخرین بار بخاطر مادرم چون مریض شد و برادرم رفته بود عشق و حال مجبور شدم بدون اطلاع شرکت نرم و اخرش به دعوا و اخراج ختم شد.نه بیمه ای دارم نه پس اندازم همین الان جوابگو ... هیچی
یه ادم افسرده که منتظر مرگش الان ناراحتن چون دعوا گرفتم و همه چیز رو به روشون زدم واقعا سرد شدم و اونا محبتی بهم خیلی بیشتر از قبل شدن هر چند قبلشم از لحاظ محبتی چیزی کم نمیزاشتن ولی مالی فقط حمایت از داداشم میشد. ولی خیلی سرد شدم حس تنفر حتی نسبت به برادرم دارم. خیلی دلم به حال خودم میسوزه ای کاش تو شکم سقت میشدم تو همه چیز سرم کلاه رفت حتی من بچه حرف گوش کن ترشون بودم یکبار اذیت شون نکردم و این بود جوابم . فقط بگو یکبار برای همیشه همه چیز رو بهشون بگه اینطوری هم خودش سبک میشه هم کلا دلسرد میشه