امشب رفتم خونه مادرشوهرم برادرشوهرم نیومده بوده خونه هنوز ساعت 12 شب بود شوهرم چندبار بهش زنگ زد که بیا خونه دیگه ساعت 12 کجایی پس؟؟ اونم گفت تو بیا بعد شوهرم رفت سرکوچه شون پارکه برادرشوهرم تو پارک شروع کرده بود به فوش دادن شوهرمم چون به شدت مست بود برادرشوهرم 21 سالشه شوهرمم چندبار گفته بود بیا بریم خونه نیومده بدتر فوش داده شوهرمم یدونه زده تو صورتش اومدن خونه دوباره دعوا شد برادرشوهرم با قندون زد سرش شکست همه جا شد خون همه ی لباسام دستام همش خون بود چون داشتیم جداشون میکردیم که همو نزنن مادرشوهرم حالش بد شد کلا از حال رفت بردیم بیمارستان الان اومدیم خونمون مادرشوهرمم آوردیم خونمون برادرشوهرمم رفت خونه عموشون حالم خیلی بده تمام تنم داره میلرزه از ترس و استرس آخه من اصلا همچین صحنه هایی تو عمرم ندیده ام باورتون نمیشه از شوهرمم میترسم نمیدونم چرا 😔😔😔😔😔