چیکار کنم بچه ها؟
جوری شده که می دونم وقتی جایی میریم تو دلشون میگن باز این اومد!
چندتا مثال بگم.
افطاری دعوت بودیم، خواستیم با آسانسور بریم، سنگین شد و نمیرفت، ما پیاده شدیم، فقط مامانم رفت، دخترم انقدرررر تو راه پله و خونه صاحب خانه جیغ شد که آبرو برام نذاشت که چرا مادرجون تنها با آسانسور رفت. اصلنم یادش نمیره و دست برنمیداره.
یا میخاستیم بریم جایی با ماشین و عمم رو هم می خواستیم برسونیم با ماشینمون، کلی جیغ کشید که نباید کسی سوار ماشین ما بشه، عمم نیومد و شرمندگیش موند واسه من.
با بچه ها که بازی میکنه همش میخاد برا همه تعیین تکلیف کنه