دوستان من ۶ساله عروسی کردم خودم ۲۰سالمه ...
شوهرم از فامیل نزدیکمونه قضیه اینه که اولایل باهم خوب بودیم بعد دیگه کم کم دیدم شوهرم بهم خیانت میکنه و بعد از فهمیدن خیانت شوهرم ،باشوهرم شدیدا سرد شدم و حتی نگاهش نمیکردم تا یک ماه دوماه وقتی ام ک بهش میگفتم میگفت تقصیر خودته و بامن سرد بودی و منو نمیدیدی ....خلاصه این تمام میشد ومیدیدم ک باز خیانت دیگه اینم بگم ک (تونامزدی سرخریت بودنم شماره یه پسروتوگوشیم دیده بود منم بچه بودم نمیفهمیدم)تا خیانت میکرد بهم وقتی ازش میپرسیدم میگفت خودت خاستی و...
منم ک بچه بودم ۱۵سالم بود میترسیدم ک ب کس دیگه یی بگه ابروم میره منم ساکت موندم ..ساکت موندم وساکت موندم ک این اخلاق الانه خریم با منه انگار لالم الان ک از اون جریانا چند سال میگذره من هنوز همونجوری موندم
ادامشو میگم باشین
هرکی خوند برای رو براه شدن خدم زندگیم وگرم شدن شوهرم بامن یه صلوات بفرسته واقعا سختمه خیلی صلوات بفرستین و دعام کنید لایک کنید ❤️