سلام خانما الان که دارم این تاپیک رو میزنم انقدر غم تو قلبم جمع شده که حتی گریه هم دیگه نمیکنم امشب مردی که رویاهام رو برام تبدیل به واقعیت کردم حرف هایی زد که معنیش برا من اینه که این مرد از بودن کنار تو بیزار و پشیمونه 😭
بچه ها من شوهری دارم که هرررررر زنی ارزوشه مردی که چشم پاکه اهل کاره موفقه تحصیل کرده است با اخلاقه و دست و دلبازه با محبته و....
امشب فهمیدم از مردی که کمتر از دو ساله که باهاش زیر یه سقفم که روح خورد شده و یه جسم عصبی شده
امشب برا اولین بار احساس عمیق بی پناهی کردم احساس ترس احساس غم از دست دادنش احساس سردی شوهرم وقتی تو چشم هام نگاه کرد گفت به تلافی این چند سال که شب روزم رو با رفتارت زهر کردی و از بودن کنارت خسته ام کردی این سیلی نوش جونت و بعد مردی که شبا بهترین اغوش رو برام داره و این دوسال انقد به بغلش و نوازشش و نفسش وابسته شدم که اگه بغلش نباشم خوابم نمیبره محکممممم ترین سیلی رو بهم زد و با چنان شدتی که خودم فهمیدم انتقام داره میگیره از یه غریبه و کوچکترین حسی دیگه بهم نداره 😭😭 انقدر این سیلی درد کرد که خدا میدونه من تو عمرم از بابا مامانم کم کتک نخوردم ولی این از اعماق نفرت بود داغی و سوختن قلبش وقتی دستش به صورتم خورد قشنگ فهمیدم 😭منم نرفتم صاف تو چشاش نگاه کردم در حالی که صورتم سرخخخخ شده بود و جای انگشتاش هنوز میسوزه یه قطره اشکش اومد بهش گفتم کاش زودتر این کتک رو میزدی کاش لااقل یه زمانی میزدی که تنبیه بشم زندگی رو به اینجا نرسونم 😭 گفتم میفهممت ولی عزیز دلم منو ببخش که نتونستم خوشبختت کنم من ادم اشتباه زندگیت بودم لیاقت این خونه زندگی و این امکانات و تو رو ندارم قبوله ولی منصورجانم خودت میدونی که با تمام گندکاری هام تو این زندگی باز هم میتونم قسم بخورم که از خدا هم بیشتر دوستت دارم😭بغضم هنوز نشکسته بچه ها😭بهش گفتم بیمعرفت من ادم بد ولی این سیلی اصلا به شخصیتت نمیاد اصلا به مهربونی هات نمیاد حتی به فرهنگتم نمیاد 😭گفت خسته ام کردی خستگی و انحطاط و پوچی و سردرگمی و به هم خوردن ارامش تنها چیزی بود که تو این دوسال به ارمغان اوردی برام 😭من تو دلیم اسفند سقط شد 😭😭😭😭الهی براش بمیرم خودمم نمیخواستمش 😭😭چون نه لیاقتش رو داشتم نه.... خدا هم صدامو شنید از وقتی سقط شد منصور منم خراب شد تمام این دوسال بد بودنم رو.... منم مراقبت از بچه نکردم و کم کاری کردم قبول 😭😭ولی...... منی که شوهرم همه کار برام کرد 😭بچه ها امشب مامان عوضی آشغال هرزه ی کثافتم 😭زنگ زده بود به شوهرم که داد و بیداد که تو مواظب دخترم نبودی کم کاری کردی براش ویار داشته فراهم نکردی باهاش قهر بودی که سقط کرده😭😭در حالی که منصور من بهترین پدر بود در بارداری من انواع خواسته ها برام فراهم کرد 😭😭بهترین دکترای تهران منو ویزیت کردن که خواب اینکه با منشی شون حرف بزنم هم نمیدیدم ولی این مرد
امشب عوض شده بود همیشه جلوی مادرم خودداری میکرد به خواهش من 😭😭ولی امشب..... وای از امشب
انقدررررررررررر جواب مادرم رو بدددد داد که خدا میدونه گفت زنیکه ی آشغال بی خانواده ی بیسواد تو به..... میخندی در مورد زندگی من حرف بزنی 😭😭هر چی التماسش کردم به پاش افتادم منصور قطع کن سکته میکنی 😭😭انقدر فحش داد بی چاک و دهن شده بود بخدا تو کل این مدت من ازش حتی تو رابطه بعضی کلماتو نشنیدم 😭😭به مادرم بدترین حرفارو گفت گفت دختر تو بووود الان زنمه خودم بچه کاشتم خودم کشتمش خودم دوباره امشب با دخترت هستم...... 😭😭اگه بفهمم زنم اومده خونه شما از خود راضی های کثافت هیچی نداره اول قلم پاشو خورد میکنم بعد مهریشو مث سگ میندازم جلوش ور دل هم خوش باشین شرتون کم جونم ازاد 😭😭😭😭😭😭😭
بعدم قطع کرد گفت اولین باری که بی دلیل حرمت من رو تو این سن چند سال پیش که عقد بودیم شکستن اگه تو جواب میدادی بهشون امشب جرعت نمیکرد مادر سگ عوضیت به من بگه به توظلم کردم خدای من و تو و خودت شاهده که من از هیچی برات کم نزاشتم خودت لگد زدی گفت از ته دل نمیخوامت از الانم هم خونه هستیم رو یه تخت میخوابیم وظیفت تمکینه و موقع رابطه باید تمکین کنی و غذات اماده و..... گفت دیگه توقع دیگه از من نکنی بغل و بوس و محبت تموم از امشب تو فقط زن ساده ای که وظایفت رو انجام میدی.... گفت شبای که رابطه بخوام خودم میگم از امشب اتاقت جدایه صب صبونت حاضر نباشه انقد میزنمت که خودت دادخواست طلاق بدی 😭😭
منصورم مهربونم رو خودم کشتم خودم خاک کردم و با دست خودم منصور خشن و بداخلاق ساختم
گفت از این به بعدم به قدر عرف لباس و وسیله میخری نه بیشتر تشک انداخت برام تو اتاق گفت نصف شب بیدار شدم رابطه خواستم بیدار میشی..... صب قبل بیدار شدنم صبحانت حاضر باشه نهارتم سر ساعت
بعدم گفتم ولخرجی تموم شد از امروز پولمو میخوام بزارم ادمای لایق خرج کنن😭😭😭
دیگه شکستم بخدا