پسر عمو شوهرم کاملا سالم،زنو بچه داره،معتاد نبوده و نیست،گاهی اوقات با کسی همراهی کنه سیگار بکشه
شغلشم ازاده(دقیق نمیگم چیه تا شناسایی نشم)،تو شهر سکونتش کار کم بود گفت میرم یکی از شهرای شمالی کار کنم،قرار بود یک ماه نیاد،سر یک هفته امروز اومده،از وقتی اومده میره میشینه تو تراس گریه میکنه
سیمکارتشو در میاره میگه دنبالمن
از خواب میپره به زنش میگه فرار کن اومدن دنبالمون
با ادمای خیالی صحبت میکنه
هر کی در میزنه میگه باز نکنید میخوان بکشنم
اینارو با ترس انجام میده ها با یه حالت غیر طبیعی