چجوری به مادر پدرم نه گفتن رو یاد بگم؟
این که جرعت نه گفتن به دیگران رو ندارن یه طرف
باهاشون برای یه کار یا برنامه هماهنگ میکنم نمیدونم از روی رودرواسیه یا میترسن نه بگن، موافقت میکنن بعد که وقتش میرسه به بهونه های مختلف میپیچونن یا برای خودشون کار میتراشن که از زیر حرفی که زدن دربرن
زندگیم واقعا سخته دیگه خسته شدم میشه هر راه حلی که به فکرتون میرسه بگید؟
تراپیستم میگه بکشونمشون اونجا که آروم آروم روشون کار کنه
یک سال خیلی برای کار تلاش کردم ولی متاسفانه انگار از روانشناس و اینا هم فراری ان
اولش میگن آره حتما میریم ولی وقتی موقش میرسه به هزار بهونه میپیچونن