من پسر عمم سرطان داشت تو دوره عقد بود بیمارستان که میرفتن با یه زوجی روستایی آشنا شده بودن که از یه منطقه محروم و دورافتاده میومدن اونا هم عقد بودن سرطان دختره رحم یا تخمدان بود یادم نیست دقیق ولی برا اونم رحم تخمدانشو دراورده بودن میگفت بابا دختره به دامادش میگه طلاق دخترمو بده برو پی زندگی خودت پسره هم گفته بود برام مهم نیست چقدر طول میکشه اینکه رحمشو دراوردن هم مهم نیست اصلا بچه نمیخوام پسر عمم اینا شماره هاشونو به هم داده بودن که وقتی خوب شدن برا عروسیاشون همو دعوت کنن که متاسفانه پسر عمم نوع سرطانش درمان نداشت زنده نموند ولی اون دوتا بعد از یه مدت زنگ زده بودن به عروس عمم گفته بودن که دختره خوب شدده دارن عروسی میکنن
زن که باشی مهریه ات آب هم که باشد قاضی جیره بندی اش میکند آنچه نقد است فقط جان توست