آره دوستم... بعد از اون همه سختی و بروبیا و آمپول و خوشحالی و امید و نگرانی... از دستش دادم... چند روز مونده به سونوی قلب دل درد بدی داشتم ولی خون ریزیم زیاد نبود شیاف و امپول رو ادامه دادم روز سونو ۷نفر بودیم هر ۶تا صدای قلب بچه شونم شنیدن برای من چیزی ندید حتی یه ساک خالی! نمی دونی چه حس بدی بود از رو تخت سونوش که پامی شدم انگار تمام استخونای بدنم خورد شده بود به سختی جلوی اشکامو گرفتم...فرستادم تیتر بتا و سونوی بیرون . سونو جنین در حال دفع رو با هماتوم بزرگ دید و بتام اومده بود رو هزار. کلی افت کرده بود. یک هفتس داروهامو قطع کردم و منتظر پریودم.
کل سیستم بدنم به هم ریخت ای کاش از اول مثبت نشده بودم فعلا تا شهریور باید صبر کنم بعدشم انگار پاهام نمی کشه برم سمت مطبش دیگه یا بیمارستان... حال بدی ام... تو خواست خدا نمیشه اصرار کرد به هر حال این آخرین تلاشم بود. فقط از روی تجربه می گم رفتی برای تخمک کشی و انتقال خوب به خودت استراحت بده حتی یه دونه بشقاب نشور حتما توالت فرنگی برو پله اصلا و ابدا آمپول ها رو تو خونه بزن تا جنین جاشو سفت کنه من اصلا رعایت نکردم.امیدوارم خبر بارداری تو زود زود بهم بدی می دونم EP شدی چقدر اذیت شدی عزیزم. مواظب خودت باش.