بعد چند سال از طلاق دختره
اون زنه و شوهره یه دخترم دارن 8/9سالشه
کم کم حرف و حدیثها شروع شد که خواهر بزرگه و شوهرش با هم اختلاف دارن دعوا میکنن نمیسازن پسره به دختره بی میله سرده ازس دلسرد شده
دختره قهر میکنه میره خونه باباش به امید اینکه درست بشه
ولییی تو همین هین متوجه میشه یکی تو زندگی شوهرشه پیامهاشون و میخونه میبینه خیلیم همو دوسدارن
دختر بزرگه جیغ و گریه و زاری
بزرگترا رو در جریان میزاره به تمید ترمیم رابطه
ولی پسره میگه یا باید کار به کارم نداشته باسی یا جدایی
دختر بزرگه هم فک میکنه الکی میگه میگه جدایی
پسره سریع میگه بیا توافقی جدا بشیم بعد چند ماه که جدا زندگی کردن
دختره خون گریه میکنه باورش نمیشه داره زندگی عاشقانه ش خراب میشه