احمق و عقب افتاده ای بیش نیست ن بفکر خونه ساختن یا خریدنه ن زندگیمون از دو روز قبل سال نو افتاده خونه سرکار نمیره (نیسان داریم بار میبره) همش میگه تعطیلاته بار نیست همه جا بستس
پدرش و برادر هاش همشون همین شغلو دارن و مشغولن فقط این خونه خابیده
بخدا تو خرج زندگیمون موندیم هر شب هرشب میره کافه ک توش مردا هستن و جمع میشن پاسور و قلیان میکشن فک کنید ۷میره ۳میاد هر شب قلیان شبا با سرفه نمیتونه بخابه الان من قسطام وقتشون شده پول ندارم اجاره خونمون هس لباس دادم خیاط بدوزه امشب گف تا یکی دو روز اینده بیا تحویل بگیر کو پول
منم تصمیم گرفتم دگ سحری و افطاری نپزم برای کی بپزم صبح تا شب خونه تنهام با بچه هام وقتای ک پول داره از خودش ادم خوب تر نیست وقتیم بی پوله سگ هار
بخدا دارم متلاشی میشم فقط دعا کردم از دستش خلاص شم بمیره راحت شم بگن شوهرش مرد نگن نتونست ادمش کنه
کل خانوادشم از دستش عاصی ان