کاش الان یه بچه دبیرستانی بودم و این تایم بیدار میشدم برم مدرسه اماده میشدم و میرفتم سوار سرویس میشدم و میرفتم توی مدرسه بوی مدرسه میومد از جلوی ناظم با ترس رد میشدم ک دوباره بهم گیر نده میرفتم بالا و برای باز کردن دره کلاس از پای مبارکم استفاده میکردم و با لگد میکوبیدم ب دره کلاس همه بچه هایی ک داشتن چرت میزدن میپریدن از جاشون و من با نیش باز نگاهشون میکردم و اونا فحشم میدادن و من هر هر میخندیدم و از کرمی که بهشون ریختم راضی بودم و میرفتم میشستم توی جای معلم و در حالی که توی یه دستم شیر کاکاعو و یه دستم کیک شکلاتی بود برای دوستام از کراشام و عشق و عاشقی تعریف میکردم و کلاسو میذاشتم رو سرم .بعد یهو معلم میومد تو از جام میپریدم بدو بدو میرفتم سمت نیمکتم میشستم بقیه صحبت هام رو هم وسط درس به صورت نامه به دست نیمکت جلویی و عقبی میرسوندم☹️💔 همه دغدغم و تنها ظلمی که تو روزگار بهم شده بود این بود ک ابروهام موکتی بود و مدرسه اجازه نمیداد تمیزشون کنم☹️هعیییی چه روزگاری بود...کاش یه بار دیگه تجربه میکردم اون روزارو..کاش هیچ وقت تموم نمیشدن