اگه مادرشوهر تون مریض بشه و

خب این مساله مشخصا یک شبه ایجاد نشده و نشون دهنده ی یک رابطه ی معیوب و ترمیم نشده هست 

هیچ شوهری نمیگه صبح تا شب باید بری بالا سر مادرم

یکمم اغراق امیز گفتی

ولی خب برو یه سر بزن بهش گناه داره 

اینجوری اول از همه به خودت احترام میذاری

شما پس و پیشارتباطت با همسرتو نمیگی

نوع برخوردت با خواسته هاشو نمیگی 

نوع تعاملتون با همو نمیگی

یهو اومدی میگی فلان

خب الان ما چی باید بگیم؟

نوع برخورد همسرت و این خواسته ش 

اگر مادر شوهرم برام سنگ تموم گذاشته باشه میرم ولی اگر مادر شوهرم کتری برام نکرده باشه به شوهرم میگم میگم مگه مادرت چکار کرده مثلا وقتی من مریض شدم هوا من داشته یا موقع بارداریم تمام جیزها که از مادرش دیدم بی مخبتها را بهش میگم و بعد میگم خودتا بزار جا من تو بودی چکار میکردی 

اینجوری نمیشه گفت 

مادرشوهر کاری هم نکرده باشه برای همسر شما مادری کرده 

نمیدونم البته طرز تفکرات با هم فرق میکنه

خصوصا اینجا که همه برا قوم شوهر شمشیر از رو بستن

مشکلشون چیه؟ دائمیه یا رفع میشه؟

البته که سخته این رفت و امدها و درک میکنم 

منم اسفند پارسال پادرشوهرم عمل زانو کرد 

صبحا با پسرم میرفتیم اونجا اشپزی میکردم و بهش میرسیدم شب برا خواب میومدیم خونه 

جاریمم انگار نه انگار 

مثل مهمون میومد مثل مهمون میرفت

ولی من فکر میکردم برا مادر خودم دارم وقت میذارم 

والله 

مادر شوهر من وقتی بچه اشم مریض میشه بخدا قسم محلش نمیزاره یعنی شده شوهرم تو تب بود ولی نمیومد بالا براش کاری کنه یه سوپ یه آب میوه بهش بده اصلا براش مهم نبود در صورتی که شوهر من تا مادرش مریض میشه همه کاری میکنه من نمیگم مادری نکرده ولی من رفتار الانشم میبنیم اصلا شک میکنم این پسرشا دوست داره یا نه ؟

اگر خودش دختر داره نه وظیفه شما نیست صبح تا شب بری ولی اگر دختر نداره وکسی هم نیست باید بری دگ