بگید یکم بخندیم دور هم
اه وا خطره چیه دیگهههه 😂😂😂 منظورم خاطرس
خاطره بامزه ندارم. یا شایدم یادم نمیاد.
ما کلا بامزع نداشتیم بچه ک بودیم ی شوهر عمم غارتگر اجیل خونع فامیل بود ته تهش بمون حال میداد
لایکم کن
رفتیم کرمانشاه خونه فامیلمون، خلاصه رسیدیم اونجا طرف زنگ زد که کجایین، بابامم رفته بود شیرینی بگیره داداشم گوشیو برداشت عروسشون پشت خط بود داداشمم هول شد اومد بگه سلام عیدتون مبارک باشه و فلان یهو برگشت گفت سال عیدتون مبارک باشه چندددددبارم تکرارش کرد ما مرده بودیم اینور
عید دیدنی نرفتم 😐🤚
اقا چشتون بد نبینه ما رفتیم خونه مامان بزرگم عید دیدنی بعد عمو ها عمه ها کلا جمع شده بودن اونجا او حرف میزدن بعد مامان بزرگم پاش درد میکنه بنده خدا بعد صدام کرد ک بیا این شیرینی رو بگیر شیرینیم تو یه سینیه بیضی شکل ک روشم سلفون کشیده بودن خلاصه من اومدم سلفون اینو باز کنم حواسم نبود ۶ ۷ تا از شیرینیا پخش زمین شدن خیلی ریلکس شیرینیا رو با دستم برداشم ریختم تو ظرفشویی انگار ن انگار ک اتفاقی افتاده به شیرینی گرفتنم ادامه دادم 😂😑😂
😂😂😂😂
حالا مامان من زنگ زد به زن عموم مامانش برداشته حالا این بنده خدا انگار صداش خیلی کلفت و مردونه بوده مامان منم فکرده عمومه نیم ساعت باهاش حرف میزده رفتیم عید دیدنی بهمون گفت من بودم پشت گوشی مقطره قطره از خجالت اب شدی رفتیم تو زمین 😂
😂😂😂😂
خودمم اونجا هی موقع احوال پرسی و تبریک و اینا زبونم میگرفت تففففف
بدبختی اینجاس که زن عموم رفته اونجا گفته فلانی سِتکه مَزگی کرده( چون زبونش لکیه اونا اکثرا اینجوری تلفظ میکنن سکته مغزی رو) اینا اونو تعریف کردن خندیدن نکنه سوتیای منم تعریف کنن😐😂
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
27 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
