2777
2789

دیروز رفته بودیم قم خونه عمش عید دیدنی و زیارت حرم . شبش تا ۴ بیدار بودیم صبحم ساعت ۶ راه افتادیم برگشتیم خونه مادرشوهرم ساهت ۸ رسیدیم. ماشینمونو گذاشته بودیم اونجا و رفتنی با ماشین پدر شوهرم رفتیم ‌. برگشتیم شوهرم ماشینو برداشت برد تعمیرگاه نوبت داشت باید ماشینو میبرد یه قطعشو عوض میکرد تا ساعت ۱ و نیم بیرون بود . حالا خودش نتونست اصلا شبش بخوابه یه کله بیدار بود اومدنی هم خودش نشست پشت فرمون . حالا اومد تا نهار خورد و کاراشو کرد شد ساعت ۴ از خونه مادرشوهرم راه افتادیم اومدیم خونه خودمون رسیدیم ساعت ۵ شد . اومد سریع خوابید چون توی راه خونمون بودیم هی چورت میزد از بی خوابی . حالا شب دعوت بودیم خونه عموم . همه فایلمون دورهم جمع بودن . اینو بگم که من خونه همه فامیلای شوهرم عید دیدنی رفتم . منم فامیلی کسی اینجا ندارم فقط عمومه . حالا همه خونواده پدریم از شهرستانای مختلف امشب جمع شده بودن خونه این عموم و از چند روز قبل به ما گفته بودن از همون اول هی شوهرم میگفت من نمیام من نمیام . خلاصه شد امشب که شوهرم ساعت ۵ اومد خوابید تا ۸ بیدار نشد . اخرسر بلندش کردم به زور که بریم ولی اون شروع کرد داد و بیداد که من خوابم و نتونستم دیشب بخوابم و خستم چرا منو نمیبینی . بحثمون شد الان اون تو پذیرایی خوابیده منم توی اتاق . ببخشید طولانی شد ولی راهنمایی کنید من چیکار کنم

میشه برای بارداری من یه صلوات بفرستین ❤️انشالله حاجت روا بشید 🥹♥️ 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز