دانشگاه هر شب خابشو میبینم حسرت دارم برای جوونی از دست رفته امಠ,_｣ಠ
حسرت یه خانواده دلسوز و عاقل
حسرت عشقی که ازدست رفت.. به دیواری تکیه زده بودم که نمیدونستم خرابست وروسرم اوارشد
سالهاست حسرت یه خوشحالی ازته دل رودارم
حسرت اینکه خودم باشم نقاب خوشحالی نزارم و.....خیلی چیزا خیییلی
خودمچنددتا مورد مثل بغض توگلومهر بار به زبون میارمپشیمون میشم
اما نمیتونم فراموشم کنم27سالمه تولدی که دپست داشتم برامکسی نکرفته
بچهطلاقم کممحبت دیدم
خیلی چیزای دیگه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
8 ثانیه پیش
10 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
