#درد_دل
شوهرم خیلی رفیق بازه اصلا بهم اهمیت نمیده کلا صبحانه نهار شام فقط میبینمش عیدو کلا تعطیله اصلا مارو جایی نمیره رفیق بازی تو خونشه اینکه ی سری ها میگن تو خونه سرگرمش کن محبت کن فلان کن اصلا تاثیری نداره مثل این میمونه هرچی بخوام سرگرمش کنم بیشتر ب بیرون رفتن فکر میکنه جاییم اگه ببره مارو هرچی لف بدم ک بیشتر بمونه جدا ازغرغر زدناش برج زهرمار میشه یکسرگوشی دسشته درحال هماهنگ کردن با رفیقاش سر ظهر اخرشب... عاشق اینکه حرصمو دربیاره همش ب خانوادم و ب خودم بی احترامی میکنه
جدیدا دیگه خودمو میزنم ب بیخیالی میبینه دیگه بهش گیر نمیدم بیخیالم ، پیله شده دیگه خونه مادرم نرم فقط خونه مادر اون باشم خونه خودمون ۵۰ کیلومتر دوره ازشون برا عید اومدیم
ی روز راضیش کردم بریم خونمون چند روز، رفتیم ی روز بودیم ایقد برج زهرمار بود ک برگشتیم
حسمم نسبت بهش روز ب روز کمتر میشه
خلاصه اینکه اگه حرفی سخنی راهکاری چیزی دارین ک از این حال درم بیاره بفرمایید