تعطیلات عید هم فقط یک روز رفتم شهرستان فقط بخاطر این که شک نکن و من رو ببینن و خیالشون راحت باشه
حالا هم که امدم اصلا حرفی برای گفتن ندارم تماس نمی گیرم اخه نمی دونم چی بگم
امروز پدرم زنگ زده که دخترم اتفاق برات افتاده چی شده تماس نمی گیری هیچ ازت خبر نداریم منم بچه ها رو بهانه کردم 😐
اما آخه بهانه تا کی ؟
دلم نمی آد غصه دارشون کنم .
پدرم دوتا برادر و یه خواهرش رو از دست داده
عمم هم همین بیماری من رو داشت
وقتی یادم میاد پدرم از داغ عمم چقدر غصه خورد دلم نمیاد بهش بگم
مادرم به شدت استرسی هست و می دانم اگه بفهمه حتما پس می افته
درد خودم کمه نگرانی برا اونا هم بهش اضافه شده
ماندم واقعا که چکار کنم 😭