من یه کاری داشتم بهش زنگ زدم برام انجام بده
بعد یهو یه کار دیگه پیش اومد 4 دقیقه بعدشم زنگش زدم جواب نداد
بعد یکساعت زنگ زده میگه نفهمیدم
بهش میگم عمدا جواب ندادی ناراحت میشه داد و بیداد میکنه
اخه مگه میشه نفهمه
چطور زنگ قبلی رو فهمید
بعد میگه تو بهم تهمت میزنی منو قضاوت میکنی
بعدشم گفت عجله داشتم با این وجود کارتو انجام دادم
وقتی اینو گفت مطمئن شدم که عمدا جواب نداده
الان ناراحت شده میگه باید تنبیه بشی که دفعه دیگه اینجوری قضاوت نکنی
در صورتی که من هنوز باور نکردم که عمدا برنداشته
حالم بده
الان انگار من مقصر شدم ولی خب هنوزم فکر میکنم دروغ گفته بهم
خودتون نمیتونستید یکی از کارها رو انجام بدید؟
بنظرم کشش نده چون اون حرف خودش و میزنه
دغدغت تو حلقم
شایدم راست میگه الکی حال خودتو خراب نکن حساس نباش
وا خوب شاید نفهمیده چرا یه چیز کوچیک و اینقدر بزرگ میکنی
داشتم قربون صدقش میرفتم میگه اینارو نگو اینا همش حرفه تا شبم حرف بزنی من تغییری نمیکنم
منم گفتم حالا که کاری از دستم برنمیاد باشه قطع کن برو
محل سگ بهش نزار اصلا
گیر الکی ندع خب حتما درگیر جایی شده نتونسته جواب بده
چرا انقد شک داری بهش 😐
