بچه ها دلم گرفته خسته ام غمگینم کلافه ام هیچ کس منو نمیفهمه
همیشه باید خواسته هامو به زبون بیارم همیشه باید به زور بدستشون بیارم همیشه من باید تو قهر ها پیش قدم بشم و ناز بکشم خسته شدم 😭شوهرم دوسم داره ولی دائم نق میزنه دائم گیر میده مسخره میکنه سرکوفت میزنه اخلاقش اینجوریه ولی منم تحملی دارم غرور دارم دختر مستقلی هستم تو سری خور نیستم ولی ایوب هم نیستم دیگه دارم منفجر میشم
همه کار برام میکنه ها ولی نصف و نیمه ولی بعد از چشمم درش میاره مثلا امروز بردتم بیرون تو بازار گشت بزنیم من هیچی تو عید نخریدم حوصله اشو نداشتم بخرم امروز گفتم شاید یه چیزی چشممو بگیره بخرم به قسمت زنونه ها که میرسیدیم کلافه بود خسیس نیستا نمیدونم چش بود هی میگف اگه چیزی نمیخوای بریم منم قهر کردم رفتیم نمیفهمه برای چی قهرم همیشه خودم باید بگم فلان جا فلان کردی و ... دوسش دارما ولی احساس میکنم با یه گاو ازدواج کردم
تا وقتی حالم خوبه کنارمه به محضه اینکه چیزیم بشه فرار میکنه میگه طاقت ندارم حال بدتو ببینم خو من یکیو میخوام تو مریضیام کنارم باشه تو حال خوشی که همه دورم هستن خودش که مریض میشه باید مثه پروانه دورش بگردم اووووف
الانم قهره نمیدونمم برای چی ولی دیگه نمیخوام برم جلو دیگه نمیخوام ناز بکشم هرچی میخواد بشه روش باز شه نیاد طرفم اصلا بره دیگه پیداش نشه والا دیگه برام مهم نیستش جامم جدا کردم ولی خو خوابم نمیره تو این ۴ روز این سومین قهرشه خسته شدم
ببخشید طولانی شد کسیو ندارم که بتونم باهاش حرف بزنم همه سریع قضاوت میکنن سریع جای ادم تصمیم میگیرن اومدم اینجا حداقل یکم سبک بشم