رو تخت لش کردم
میخام قرص بخورم بخابم
فوتبال میبینم
منم دقیقا نه هیجا رفتیم نه هیچی فقط دیشب مهمونی داشتیم عین خر کار کردم الانم خونه مادر شوهریم نشستم از زمینو زمان کفری ام دوس دارم شوهرمو جر بدم ظهر بش گفتم بریم خودشو زد ب اون راه
ظرف شستم همسررم خواب بچه هام میوه میخورن منم لش
کسی که دوسش دارم دوسم نداره
تفریح خاصی ندارم
مسافرت نرفتم
افسردگی گرفتم
بیکارم
استرس دانشگاه رفتن بعد عیدو دارم
مام خانوادع رفتن مهمونی تنهام
خوب نیستم درکل
شوهرم اعتیادش رو ترک کرده بود بعد از ده سال دوباره شروع کرده دوست دارم طلاقمو بگیرم خسته شدم
تازه از بام لند برگشتیم، خسته و خوابالو دراز کشیدممم رو مبل😴
ریا نشه الان اینجام 
هیچی یه بیشعوری قبل افطار زنگ زد که افطار میایم خونتون منم پاشدم تدارک دیدم با اون حالم حالا باقالی روزه هم نیستن. تا نیم ساعت بعد افطارم نیومدن منم زنگ زدم میکه عههههه یادم رفت
منم گفتم اوکی قط کردم هنوز خبری نیست ازشون منم خطمو در اوردم که زنگم زدن در دسترس نباشم نکبت
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
36 ثانیه پیش
37 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
