بچه ها سلاااممم...
قبلنا مجرد بودم🚶🚶..منو خونه میزاشتن از اول صبح تا شب توخونه ک مهمون اومد مهمونارو رابندازم...🤭🤭.خودشونم میرفتن عیددیدنی اقوام..🤝🤝👥👥.بعد منم جاتون خالی ...مهمون که میومد از ده تا مهمون که زنگ درو میزدن شاید یکیشونو درو بازمیکرذم😂😂😂😂اونم اگ حسم میکشید....🤪🤪بعدش قشنگ می رفتم سر میز عید فندوق و با بادوم گلچین میکردم میخوردم.😬😬..هی شیرینی میخوردم.🧁🍰.انقدم میچسبید🤗🤗...بعدا هم ب روم نمیوردم من خوردم😑🙃...ناگفته نمونه که چن سال بعد داداش کوچیکمم بخودم ملحق کردم..👩🦰👱دوتایی اکیپی غارت میزدیم..💃🕺.باهم خونه میموندیم ...یبار مهمون هی زرتو زرت زنگو زد..ماهم دوتا در داشیم ب داداشم گفتم برو از کوچه پشتی نگاه کن ببین کیه انقد گیره ول کن نیس🤔🤔🤔...داداشم رف نگاه کنه که دیده بودنش..😨🤯🏃🏃🏃🏃اینم ک بچهههه بدو بدو دویید خونه😂😂😂😂درو بازنکردم دیگه چن خیلی تابلو میشد.🤐🤐🤐.اون مهمون دوباره شب اومد خونمون ..مامانم نزاش شخصیت برام بمونه...🤫🤫🤫
یادش بخیر تو اتاق تو کمد همیشه آجیل زیادمیشد.👀👀🌰🥔🥜.مامانم تو عید ی مقدارشو رومیز میزاش ی مقدارم کمد.🏹🏹..عاقا منو داداشم عین مورچه میرفتیم تو اتاق یکیمون کشیک میدادیم اون یکی انبارو خالی میکرد..🔦🔦🧤🧤.پوست پسته هارو هم یه ماه بعد از کوله پشتیم یکی میخاست خالی کنه🤭🤭🤭اونموقع ها میگفتم ازدواج کنم توخونم همه شو میخورمو فلان مهمون چیه...الان ازدواج کردم از صبح تنهام .👀😏😏..ناگفته نمونه ی مهمون هم نمیاد خونمون..😶😶.هم آجیلا دست نخورده موندن هم کلی شکلات و شیرینی و میوه.🍓🍌🍏🍐🍋🌰🥜🥔🍬🍭🍫🍰...از یه طرفمم سرما خوردم..کاش دلخوشیای سابق رو داشیم💗💗💗💗
خیر سرم اونموقعا بچه هم نبودم ۱۸.۱۹ساله بودم..خرس گنده بودم🐻🐻🐻