اولین واخرین دوست وعشقم همسرم بود،کلا به دوستیا غیر منطقی پا ننیدادم،همسرمم اولش ازش خوشم اومد خداییش ولی عادی عادی مثل سایر همکلاسیام برخورد میکردم باهاش.....
منم همین نظرو دارم اما الان مثل سگ پشیمونه خیلی خوشحالم ک داره زجر میکشع
منم روزعقدم که برای آخرین بار بهش زنگ زدم بهم گفت برات آرزوی خوشبختی می کنم منم درجواب گفتم اگه یه زمانی توزندگیت خوردی زمین به خدانگو چرا من؟ چون نفرینم پشتته، همون سال بدترین اتفاق زندگیشون افتاد الانم ۱۲ ساله ازدواج کرده بچه دارنمیشه
دلت که زنده باشد.خانه ی دلت آبادمی شود!خانه ی دلت آباد