2777
2789
عنوان

عید دیدنی و تبریک خرید خونه

287 بازدید | 28 پست

سلام دوستان من حدود دوساله که جاریم رو ندیدم رفت و آمدی باهم نداریم باهمم مشکلی نداریم فقط چون اخلاقامون بهم نمیخوره باهم ارتباط نگرفتیم از اول الان اینا خونه خریدن به تازگی ما نرفتیم خونه دیدنی چون اونام واسه ما بعداز یک سال اومدن اونم دست خالی بدون تبریک باتوجه به اینکه منم تازه عروس بودم جهاز دیدنمم دعوتش کردیم نیومد دوسالم هست که عیدهام خونه هم نرفتیم باتوجه به همه ی اینا بنظرتون من عید خونه اش برم یا نه؟

خیلی اخلاقش سرده من نمیتونم باهاش کنار بیام یجورایی میشه گفت دیدنش بهم استرس میده همسرمم اصلا ازش خوشش نمیاد برادرش رو بیرون گاهی میبینه ولی بچه ها و زنش رو حدود دوساله که ندیدیم.

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

من بودم نمی‌رفتم رفت و آمد و احترام باید دو سویه باشه 

منم همین نظر رو دارم ولی خانواده شوهرم میگن نه سالی یک باره تو کوتاه بیا کوچیکتری بذار روابط دوتا برادر کم نشه ولی وقتی زوری باشه فایده ایی نداره میخوام یجورایی اونارم قانع کنم.

هر کس یه اخلاقی داره بعضیها درونگرا هستن کلا رفت و آمد اذیتشون میکنه اینا ذاتن اینجورین به حساب بی احترامی نزارید 

من هر اسمی گذاشتم قبول نشد اسم بیماریه همسرم رو گذاشتم قبول شد برا همین اسمم پسوریازیس هست کاربری قبلیم پناه ۹۵ بود
مثل اینکه خانم خوشش نمیاد ارتباط بگیره

اون کلا خیلی یجوریه همه رو ازبالا نگاه میکنه حتی الان که 14 ساله عروس این خانواده اس ولی تا مادرشوهرم باهاش حرف نزنه کلمه ایی حرف نمیزنه چه برسه به من که جاریشم

منم همین نظر رو دارم ولی خانواده شوهرم میگن نه سالی یک باره تو کوتاه بیا کوچیکتری بذار روابط دوتا بر ...

نه بگو دلیل نمیشه چون کوچیکترم پا پیش بزارم اتفاقا اون‌بزرگتره اون باید بمن‌بزرگتری رو یاد بده 


 
الویت اول خودتی اما اگه بری هم هیچ اتفاق خاصی نمیافته بخاطر دوتا برادر در حد نیم ساعت تبریک خونه ...

آخه اون نیم ساعتم وقتی من میرم و بعدش اون نمیاد حرصم میگیره انگار اصلا براش مهم نیست که من رفتم این دوسالیم که نرفتم بخاطر این بوده که من یکسال عید رفتم اونا نیومدن منم گفتم چون تمایلی نداره به دیدن ما منم نمیرم راحت ولی الان که این قضیه خونه پیش اومده انگار بیشتر داغ دل من تازه شده

اون کلا خیلی یجوریه همه رو ازبالا نگاه میکنه حتی الان که 14 ساله عروس این خانواده اس ولی تا مادرشوهر ...

خونه باباش سطحش بالاس؟ یا کلاس الکی؟من جاریم اهل کادو و اینا نیس منم همونجور باهاش رفتار کردم و ب شدت هم تقلید کاره مثلا ببینه کاری انجام دادم سریع باید اون کارو انجام بده یه وقت عقب نمونه

میشه لطفا صلوات مهمونم کنید
نه بگو دلیل نمیشه چون کوچیکترم پا پیش بزارم اتفاقا اون‌بزرگتره اون باید بمن‌بزرگتری رو یاد بده 

واقعا حرفتون خیلی خوبه اگر بتونم اینو بگم که عالیه یه عمر راحت میشم

خونه باباش سطحش بالاس؟ یا کلاس الکی؟من جاریم اهل کادو و اینا نیس منم همونجور باهاش رفتار کردم و ب شد ...

نه معمولیه شاید یکمم کمتر از من اونجوری شوهرم و خاله های شوهرم میگن حتی جهازشم نصف مال من بوده ولی حال حاظر خونه اش 130 متره واسه ما 80 یکم سراین ماجراها و روابط مادرشوهرم و پدرشوهرم با من انگار حسودی میکنه خودشو خیلی بالا میگیره

آخه اون نیم ساعتم وقتی من میرم و بعدش اون نمیاد حرصم میگیره انگار اصلا براش مهم نیست که من رفتم این ...

عزیزم به جای اینکه این همه بهش فکر کنی و خودخوری کنی

نیم ساعت برو و بعدش هم اون نیومد اصلا برات مهم نباشه

تو بزرگواری خودتو نشون میدی

و بعدش اصلا از ذهنت پاکش کن انگار نیست و تمام


بازم هر جور خودت صلاح میدونی

واقعا حرفتون خیلی خوبه اگر بتونم اینو بگم که عالیه یه عمر راحت میشم

چون حقیقته من یکبار با فامیلای بابام بحثم شد فحشی نبود که بمن‌ندن 

من جواب دادم یکی از اونور گفت بی احترامی ممنوع 

گفتم منی ک کوچیکترم از بزرگترم معنی احترام رو میفهمم کسی که جلوی جمع به من بی احترامی می‌کنه جلوی جمع هم جواب بی احترامی شو میگیره وقتی بزرگتر احترام نمیزاره معلومه کوچیکتر یاد میگیره و بدترشم تازه می‌کنه چون بددهن بودن که کاری نداره

 
خونه باباش سطحش بالاس؟ یا کلاس الکی؟من جاریم اهل کادو و اینا نیس منم همونجور باهاش رفتار کردم و ب شد ...

تقلید رو که اینم همین جوریه واسه حلقه عروسی که من خریده بودم اومد خونه مادرشوهرم که ببینه گفت میشه ببینم بهش نشون دادم گفت آها باشه حتی یه تبریکم نگفت درصورتی که من اون موقع نامزد بودم و برخورد چندانی باهاش نداشتم واسه اوایل دیدار زیادی زننده بود کارش تو مهمونی بعدیم لنگه همون تو دستش بود

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792