خواب صادقه و عجیب

سلام بچها الان داشتم‌فکر میکردم پنج شنبه حلوا درست کنم برای اخرین پنج شنبه سال یهو یاد خوابم افتادم چند وقت پیش  یه خواب عجیبی دیدم خودم بعضی وقتا بهش فکر میکنم خیلی تحت تاثیر قرار میگیرم که اموات چقد چشمشون به دنیا میمونه   مادر زن عموم خیلی زن خوبی بود به رحمت خدا رفته یه شب خواب دیدم تو یه مجلسی نشسته  با چندتا زن من قیافه بقیه خانمارو نمیبینم چادرشون تو صورتشونه  جلوی خانما و مادر زن عموم قابلمه های خیلی بزرگی هست خیلی بزرگ رفتم نزدیک داخل قابلمه هارو نگاه کردم دیدم‌آب اناره اونم چه آب اناری غلیظ و سرخ یهو مادرزن عمو سرشو بلند کرد خندید بهم ‌گفت بیا بخور گفتم وااای این همه‌اب انارو از کجا اوردید خندید گفت دستش درد نکنه گفتم کی چیزی‌نگفت فقط خندید  فرداش برای مامانم تعریف کردم مامانم گفت خیره ان شالله  به زن‌عموم‌زنگ‌زدم خوابمو تعریف کردم‌دیدم زد زیر گریه گفتم چی شده ببخشید نباید تعریف میکردم  گفت نه دلیل داره گریم  گفت چند هفته پیش خواستم‌برای مامانم خیرات بدم گفتم چی بدم‌چی ندم‌رفتم‌انار خریدم چندکیلو دادم‌به یه خانواده محتاج که میدونستم بچهاش میوه نمیخورن بچها باورم‌نمیشد هنگ گرده بودم  اصلا ترسیدم یهو  زن عموم‌گفت پس انارا به دست مامانم رسیدن موهای تنم‌سیخ شده بود باخودم‌گفت پس روح من واقعا تو برزخ بوده و اونارو دیده؟ ...بچها اصلا روح ادما میتونه بره برزخ ؟؟اصلا این چیزای دنیوی مثل حلوا و... برای روح اموات باارزشه ؟ ولی خواب من که نشون میداد میرسه دستشون  ...انشالله عزیرانتون همیشه کنارتون  وسالم‌و سلامت باشن ❤❤