این اولین تایپکی هست که میزنم ازتون میخوام راهنمایی کنین خیلی داغونم
داستانمو زود مینویسم تا منتظر نباشین
لطفا راهنمایی کنیم
سلام من دو ماه ی هست که عقد کردم ولی حسی بهش ندارم
همیشه دوست داشتم وقتی 22 یا 23 سالم شد متاهل شم و همیشه هم اینو به مادرم میگفتم و دوست داشتم همسری داشته باشم که حداقل فاصله سنیمون نهایتش 8 سال باشه ولی خیلی بهم فشار اوردن و هی میگفتن اگه سنت بیشتر از 20 سال بشه کی تو رو میگیره و خلاصه یه خواستگاری اومد واسم منم قبول کردم
ولی الان خیلی داغونم و همش میگم ای کاش یه خواب باشه منم بیدار بشم و راحت شم ولی دیگه دیر شده
من 19 سالمه اونم یه ماه دیگه میشه 31 سال
ولی اینم بگم که خودش و خانواده اش خیلی خوبن ولی من همیشه دوست داشتم حداقل پنجاه درصد به همسرم علاقه داشته باشم
منم خواستم حداقل درسمو ادامه بدم تا یه کاریی بشم ولی خانواده ام هزینه دانشگاهو نداشتن بدن
بنظرتون به یه بهونه ای تمومش کنم؟
خیلی پشیمون هنوز سنی ندارم