گیانکم دردت به جونم واسه رفتنت زود بود
اومدم مدرسه گفتن یگان پر کشید پارچه سیاه رو دیدم اما باور نکردم گفتم شایعس میخوان بازم مسخرم کنن بگن چقد زود باوری پوزخند زدم رفتم تو کلاس دیدم بچه ها حالشون ی جوریه گفتم چتونه شماها گفتن هیچی نشستم سر کلاس تاریخ تخته کلاس داشت بهم دهن کجی میکرد یه اشک از چشمام افتاد پایین گفتم نکنه حقیقت داشته باشه رفتم تو دفتر دیدم خانم مدیر سرشو گرفته رفتم پیش معاون دیدم اشک تو چشماشه همونجا بود که خوردم زمین همونجا بود که فهمیدم دیر شده
دیر شده واسه بغل کردنت
دیر شده واسه بوییدنت
پاشو گیانکم ببین داره بارون میاد
چرا باید دیشب بری و من امروز صبح بفهمم؟
نامرد فکر نکردی بدون تو چی میشم من!
دردت ب جونم اونجا هوا سرد نیست؟
سردتت نمیشه؟
منم بیام پیشت باهم مثل قدیم بخندیم
تو از لباس عروست بگی منم ذوق کنم برات
تو بخندی من ضعف کنم برات
یالان دنیا:))))💔