کوچیک که بودم فهمیدم به اسم پسر داییم هستم ...
اینطور که معلومه داییم خیلی دوسم داشته منو واسه پسرش خواسته ..
ولی پدر و مادرم از اون آدمایی نیستن که دختر به زور شوهر بدن حتما قبلش نظر دختر رو میپرسن و رضایت دختر رو می خوان.
بعد من پسر دایی مو ندیده بودم چون خارج از ایران بودن و نمی تونست زیاد بیاد ایران ...
۱۸ سالم که شد اولین دیدارمون بود ، من حسی بهش ندارم چون تا به حال ندیده بودمش ولی چون بقیه پسر دایی هام و زن دایی هام و بقیه بار ها گفتن که به اسم ایشونم یه حس خاصی نسبت بهش داریم که واقعا نمیدونم چیه 😥... یه جورایی هم حس میکنم اون یکی دیگه رو دوست داره( البته مطمئن نیستم ) . درحالی که پدرش تو حرف هاش بار ها منو عروسش خطاب کرده..
یه داداش کوچیک تر از خودش داره که من وقتی برای بار اول داداشش رو دیدیم حس خوبی بهش نداشتم ..داداشش چند وقت قبل بهم ابراز علاقه کرد و گفت دوسم داره درحالی که من اصلا دوسش ندارم و ازش متنفرم ..
بهم گفته بود دوسم داده و تنها دلیل اینکه الان احساسش رو گفته اینه که منو از دست نده ولی من واقعا نمیخوامش مث داداشمه😪
ول کن هم نیست حالم ازش بهم میخوره😪😏