واااای چه باحال خیلی خوبع ادم با عشقش کسی ک واقعا دوسش داره ازدواج کنه خوشبحالت واسه منکه نشد هر کی دوست شد برا سواستفاده بود اینم ک اخریش بود همون اول ک باهم دوست شدیم قصدم ازدواجه همش میگفت بیام جلو خواستگاری حتی بعدم ک تحقیق اومد گفت اصلا تنهات نمیزارم میخوامت حرف کسی مهم نیست همه چی خوب بود منم گفتم دوست دارم ولی یهو نمیدونم چی شد همه چی بهم خورد... نخواست دیگ.. من خر از دهنم پرید گفتم امشب خواستگار اومده برام یهو گفت نمیخوام نمیام جلووو... هر چی گریه کردم التماسش کردم با بابام حرف بزن ولی نکرد نمیدونم خیلی لجباز بود مغرور شاید بهش برخورد من همش خودمو لعنت میکنم میگم ای کاش بهش نمیگفتم
واقعااااا عین من برا منم لجباز بود مغرور ... اولاش همش میگفت من بیام من گفتم بزار اشنا بشیم حتی اومد تحقیق گفت برا من مهم نیست من تنهات نمیزارم میخوامت ولی یدفه نمیدونم چی شد پشیمون شد.. من خر بهش گفتم خواستگار اومده برام امشب اونم یهو زد زیر همه چی هر چی گریه التماس بیا ولی نیمد گفت بیام بعد محرم اونم شاید نظرم عوض بشه برا دوستی فقط راستش منم از این حرفش ناامید شدم شوهر کردم... ولی همش خودمو لعنت میکنم میگم ای کاش نمیگفتم اونشب خواستگاری اومدن... چرا یهو این حرفو زدم همش چوب سادگیمو خوردم... ای کاش سیاست داشتم...همش میگم کاش صبر میکردم چند ماه شاید خودش زنگ میزد میگفت میخوامت میام جلو😪😪😪😪
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
