2777
2789
عنوان

خانومهای مهربون

190 بازدید | 32 پست

سلام خواهرای مهربون که همیشه راهنمایی کردید 

چیزی که فکرم خیلی درگیر کرده و شاید من آدم حساسی هستم که فکر نکنم 

چند شب پیش جاری هام دعوت کردیم بصرف شام 

سه تاشون زود اومدن سروقت 

یکیشون تا نه شب نیومد .مادرشوهرم زنگ زد گفت فلانی کجایی گفت یه ربع دیگه میام 

حالا اومد من رفتم استقبال شش دانگ آرایش کرده با یه طلبکاری جواب سلام داد خودش وشوهرش 

سفره انداختیم بماند که هیچ کس از جاش پانشد 

منو وشوهرم ب سختی با دوتا بچه دوساله نوپا .سفره انداختیم.  .مادرم یهو ب جاریم گفت مادرت خوبه .گفت آره خونمه .مادرش از شهرستان با خواهر متاهلش آمدن برای خرید و ب گفته خودش فشارش بالاست یه دکتر هم بره 

مادرشوهرم ب تعارف گفت خو میگفتی خانوادت هم شام میومدن.یهوو خیلی عصبانی صداش بلند کرد صاحب خانه باید دعوت می‌کرده 

یعنی جمع خانوادگی من باید ننه وخواهر برادرش میگفتم 

یعنی پروویی تا چه حد 

حالا من با این جاری ام خیلی رسمی هستم 

چند سالی قهر بود با کل خانواده همسر بخاطر اینکه می‌گفت چرا ب من احترام می‌زارن چرا بچه منو دوست داره آخه من پشت این خانوم اومدم 

حسادتاش کار دستش داد همه شناختنش طردش کردن 

الان دوباره خودش رفت خونه تک تک شون آشتی کرد 

دوباره اومد وسط جمع 

شام که خورد بقیه سفره جمع کردن این خانوم همین طوری جلو سفره نشسته بود بشقابش تکون نمیدادطوری که رفتم بشقابش از جلوش کشیدم 

ای خدا کاش میشد بشقاب تو سرش خورد میکردم از اون ور بچش رفت دوتا چرخ بچه هام آوردن وسط جمعیت 

از این سر خونه تا اون سرخونه با چرخ ویژ ویژ میرفتن 

بماند بچه های من چقدر برای چرخ هاشون گریه میکردن 

پسر نه سالش یه چرخ برداشته بود پسر کوچیکه یه چرخ 

من گفتم آقا فلانی میشه سر بچتو گرم کنی من چرخ ها بردارم 

خیلی شلوغ شده اینجا 

بعد نگاهم کرد سرش انداخت پایین 

بعد شام هم نیم ساعت بعدش .شامشو خورد لباس پوشیدن بدون تشکر رفتن خونه شون.حالا توقعش بوده چرا ما نیومدیم ب مادرش سر بزنیم یا شام بگیمش 

از بقیه جاری ها که فامیلشن توقع نکرده با اونها گل و بلبل با من اینطوری رفتار کرد،شما باشید چکار میکنید











خداوندا نگهدار عزیزانم باش در پناه خودت حفظشان کن

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

ولش کن سعی کن زیاد باهاش رفت و آمد نکنی 

نمیدونم میگم تلفن بردارم هرچی تو دلمه بهش بگم 

یعنی کارهاش شده رو مخ ام 

همش سعی میکنه ب من دستور بده 

آدم منفوری هم هست تو خانواده نمیدونم چرا گیردادع ب من


خداوندا نگهدار عزیزانم باش در پناه خودت حفظشان کن
دفه دیگه دعوتش نکن حالا مادرشوهرت نمیتونس جلو زبون بیصاحابشو بگیره 

وای افریییین 

خواهر شوهرم زن دانایی دقیقا حرف شما را زد 

من چه وظیفه دارم مادر جاری ام بگم 

مردم ب خدا دییونه شدن از شدت سطح توقع 

از تو چه خیری دیدم از ننه ات ببینم

خداوندا نگهدار عزیزانم باش در پناه خودت حفظشان کن
فقط یه جواب داره باهاش قطع رابطه کن وقتی از رابطه لذتی نمی بری چرا خودت اذیت می کنی مگه خود آزاری دا ...

میدونی همسرامون شریک هستن شوهرم داداش های دیگه اش دعوت میکنم نمیتونه اونو نگه .برادرهه سرکار حسابی همسرم اذیت می‌کنه .خواستم بگم بهش که اختلافی ندارم باهاش اما عین چند تا رفت آمدی که داشتم همش رو مخ ام بوده 

گفتم تازه آشتی کرده 

الان عید هم یه سره خونه مادرشوهرمه که خونشون تبریزه 

الان مجبورم بخاطر اون تعطیلات عید بمونم حونم



خداوندا نگهدار عزیزانم باش در پناه خودت حفظشان کن
دعوت کردی انگار طلبکار بوده من بودم جایی میدیدمش هم بی محلی میکردم 

دقیقا همین کار میکنم 

تمام شد براش 

من ساده ب احترام میزبان بودنم باهاش حرف میزدم 

هعی با خودم میگفتم این چشه چرا تو قیافس 

نگوو طرف می‌خواسته خانواده هم من شام بدم 

خداوندا نگهدار عزیزانم باش در پناه خودت حفظشان کن

البته   توقع شما هم زیاد من از مهمون انتظار ندارم کمک کنه و اینکه گفته صاحبخانه باید دعوت کنه حرف بدی نزده اما اگه بی محلی کرده حق داری ناراحت باشی اون از بی ادبیشه 

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز