منم قبلا به خاطر وسواسم اجازه نمیدام بعد پشیمون میشدم، بعدها دیگه توکل میکردم به خدا و میفرستادمش، یه بار تو همین توکل کردن ها نمیدونم چی شد بچه سرش ضربه دیده بود زنگ زدن به من که خانم فلانی دخترتون داریم با آمبولانس منتقل میکنیم فلان بیمارستان تا سی تی مغز انجام بده
خلاصه دوباره دو، سه ماهی ترسیده بودم و اجازه نمیدادم ولی الان دوباره اجازه اش رد میدم و معتقدم اگه قرار اتفاقی بیوفته، با من هم که باشه اون اتفاق میوفته! پس اگه مطمئنم جای امن و با آدم های امنی قرار بره اجازه بدم که بره