دخترم‌اجازه‌ندادم‌بره‌اردو‌الان‌پشیمونم

شوهر خواهر منم والدینش تحت عنوان دوست داشتن یه اردو نمیذاشتن بره بی عرضه ست و همیشه ترس از اشتباه داره یه تصمیم ساده رو نمیتونه عین آدم بگیره برای هر تصمیم ساده ای باید یه هفته فکر کنه یه قدم میخواد برداره فکر می‌کنه الان از همه جا قراره بهش حمله بشه و شکست بخوره قشنگ کلکسیون مشکلات روحیه 

اگه همین یه بار بوده که دیگه تکرار نکن ولی اگه کلا رویه ت همینه و فکر می‌کنی داری ازش محافظت می‌کنی اینو بدون داری بهش این گرا رو میدی که همیشه از همه تجربه ها بترسه و دنیا جای نا امنی هست ،  فقط جسمشو از خطر حفظ می‌کنی روانش تر میخوره توش گفتم که بدونی دیگه هر تصمیمی میخوای بگیری بگیر 

منم یادمه همه دوستام رفتن اردو مامانم نذاشت من برم، بزرگترین عذاب زندگیم بود انگار شکنجه شده بودم، هیچوقت فراموشش نکردم، خیلی تلاش کردن اون روز رو برام بسازن اما انگار داشتن بهم فحش میدادن

منم تجربش دارم و هنوزم وقتی بهش فکر میکنم حالم بد میشه

پست پایین هم گفتم من تو خونه رو قالی خوردم زمین در صورتی که همیشه این اتفاق میافتاد ولی انچنان پاک شکست که ببین😂😐

خدایی نکرده میگم 

برای کسی بخواد اتفاقی بیوفته تو خونه ش میوفته ! 

چه خطری داره 

من كه قشنگ ترين خاطرات و از اردو دارم خصوصا راعيان نور كه چند شب بود انقدر بهم خوش گذشت كه بعداينهمه سال بازم يادش ميوفتم ذوق ميكنم و لبخند ميزنم

آخی درکش میکنم منم همچین تجربه ای داشتم 

کلاس چندمه؟

آخه اردوی معمولی هم نبوده  ، اردویی بوده که مزد تلاش ها و زحماتش بوده

ولی خب دیگه ناراحتی فایده نداره ، بیدار شد از دلش در بیار بگو دفعه بعدی میذارم‌ بری

الان گریه کنی چیزی عوض میشه؟

وقتو نکش

میخای جبران کنی؟

پاشوو

برو اماده شو ببرش بیرون بگو جان مامان برات سورپرایز داشتم

قول میدم یه کاری کنم بگی چه بهتر نرفتم و با تو بودم

فقط پاشو اگه واقعا میخوای جبران کنی

بچه ها عاشق پیتزا و کبابن

اول برید قشنگ به خودتون برسید ببرش بازار چیزی که خوشحالش میکنه براش بخر

ببرش شهربازی بزار کیف کنه، دوستی هم اگه داره میتونی با اجازه مادرش با خودتون ببرید، اخرشم با ابمیوه و بستنی و یکم خوراکی بیاید خونه کلی هم تفریح کنید

باید میذاشتی بره این جور جاها به بچه ها خیلی خوش میگذره و خاطره میشه و تجربیات زیادی کسب میکنن فرصتای اینجوری رو ازش نگیر 

ميدونم عزيزم پسرم بود ميگفتم طفلي پسرت منظورم اين بود به دلش ميمونه بي اذن خدا برگ از درخت نميوفته از اين به بعد به خدا توكل كن بزار بره اعتماد بنفس بچه له ميشه گوشه گير ميشه

دور از جون. سعی کن از دلش در بیاری عزیزم