2777
2789
عنوان

تب نوزاد دوماهه

1013 بازدید | 10 پست

مادراي گرامي

من دخترم ٥٧روزشه ساعت ٩نيم شب تب كرد ٣٨/٤بود

بعدش استامينوفن دادم طبق گفته دكتر داروخانه(دوبرابر وزنش )تبش اومد پايين

ولي الان باز يه كم رفته بالا داغ شده بدنش چكار كنم ديگه 

خيلي ميترسم بچه اولمه تنهام

الهی بگردم خیلی کوچیکه

دکتر نبردیش?

ببرش کلینیک که متخصص اطفال داره

کاربری پانزدهم😑این سیمکارت برای مادرشوهر خدابیامرز خواهرمه😑نزارین تن مرحوم تو قبر بلرزه😑پس گزارش نزن‌ چای شیرین

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

تبش براچیه عزیزم

دکتر بردی؟


به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه

استامینوفن مارک پاراکید دو برابر وزن هر چهارساعت یکبار

دستتو‌ خیس کن بکش رو شکمش و زیر بغلش فقط حواست باشه آب ولرم باشه دست یخ نزاری رو بچه خدایی نکرده شوک بهش وارد میشه 

باروغن بادام شیرین ملاجشو ماساژ بده 

لباس نخی تنش کن

تندتند بهش شیر بده 

اگه خدایی نکرده تا فردا بااین کارا پایین نیومد حتما دکتر ببرش


رَبِّ إِنِّي لِمَا أَنْزَلْتَ إِلَيَّ مِنْ خَيْرٍ فَقِيرٌ...

آرامش خودتان را حفظ کنید . اگر میتوانید بیمارستان ببرید. یا زنگ بزنید 115 جریان را با آرامش بگویید شاید شما را راهنمایی کردند. یا در اینترنت تب را در نوزاوان جستجو کنید توصیه و راهنمایی بعضی پزشکان خوب هست. به امید خدا حالتان خوب میشود.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792