خانوما من یه پسر عمه دارم دوم دبیرستانه.من خودم برا کنکور میخونم.سه سال بزرگترم.پسرعمم یجوری باهام رفتار میکنه.به هرررر بهونه ای فقط میخواد با من حرف بزنه.هر مبلی بشینم سریع یجوری جا خالی پیدا میکنه میاد پیش من بشینه.سر سفره غذا هر مهمونی باشیم منم باشم انقدر نگام میکنه ک نمیتونم دیگه چیزی بخورم بس ک حالم بد میشه.کنکور رو بهونه کردم ک نرم جایی ک اونم هست.تا امروز ک عمه بزرگم زنگ زد بخدا اگر نیای ناراحت میشم.ناهار رفتیم.بعد از ناهار میخواستم برم دستامو بشورم دسشویی توی حیاط بود.مشخص بود میخواد چیزی بگه.گفتم چیزی شده؟اولش گفت نه منتظر یه زنگم.بعد ک داشتم میرفتم یهو گفت من خیلی دوستت دارم.سریع هم رفت داخل.منم برگشتم سردرد و درس رو بهونه کردم برگشتیم.من الان با این پسر چیکار کنم؟چی بهش بگم ک فکر منو بریزه بیرون از سرش بشینه پای درسش.بابا اخه الان موفع اش نیست براش و از طرفی من خودم اصلا حسی بهش ندارم و یکی دیگه رو میخوام.چجوری بهش نگم ک نریزه بهم.من فقط توی جمع اونم سوالات درسیشو جواب میدادم شمارشم حتی ندارم من چون اصلا مهم نیست برام ولی اون منو دائما چک میکنه
الان اوجشه...نمیفهمه😂😂😂😂😂
درود به شجاعتش... 👍
جو گرفتتش 😂بگو مناسب سن هم نیستیم بقیه بفهمن برات بد میشه
بگو هنو بچه ای جمع کن خودتو اخه این چه کاریه
من بودم باهاش دعوا میکردم چون همین موضوع برای من هم پیش اومد😂
پسره پنج سال از من کوچیک تر بود😂😂
محلش نمیدادم
مراقب باش تو این سن جایی باهاش تنها نشی. ببخشید قابل اعتماد نیستن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
